چرا دست از دروغ گفتن بر نمی‌داریم؟
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
چرا دست از دروغ گفتن بر نمی‌داریم؟
نوشته شده در سه شنبه 5 تير 1397
بازدید : 368
نویسنده : علی

 

 

. کسانی که عادت دارند دروغ بگویند ترجیح می‌دهند دروغ بگویند و بر دیگران تسلط داشته باشند تا اینکه با آنها روراست باشند.

 

. گاهی، دروغگوها آدمهای بسیار بی فکری هستند که برای فکر کردن به واقعیت‌ها و گفتن آنها با خود در جدالند.

 

. دروغ گفتن لزوما از شما آدم بدی نمی‌سازد، بلکه می‌تواند علامتی از یک مسئله‌ی بدتری باشد.

 

همه‌ی ما از سنین سه یا چهار سالگی دروغ گفتن را شروع کرده‌ایم. در این مرحله از رشد مغز، یاد می‌گیریم که ابزار بسیار چند جانبه و قدرتمندی در اختیار داریم که می‌توانیم از آن برای بازی با واقعیت و تاثیر بر نتیجه‌ای که قرار است روی بدهد استفاده کنیم. دیر یا زود یاد می‌گیریم که دروغ گفتن، بد است و ما نباید آن را انجام دهیم. اما همه‌ی ما گهگاه دروغ می‌گوییم.

 

اما بعضی از افراد انگار به طور بیمارگونه‌ای دروغگو هستند! یعنی نمی‌توانند در مورد خودشان یا دیگران اطلاعات نادرست ندهند. دلایل روانشناسی رفتار این افراد یک جورهایی رمزآلود است اما دروغگویی بیمارگونه (pathological lying)، اختلالی است که ویژگی‌های خاص خودش را دارد، درست مانند علائمی از اختلال شخصیت مانند سایکوپث یا خود شیفتگی.

 

جودیت اورلف ِ روانشناس و نویسنده‌ی کتاب The Empath's Survival Guide می‌گوید: من فکر می‌کنم چیزی که باعث نبودن حس همدلی و همدردی می‌شود، وجود یک نقص در تنظیمات عصبی است. خود شیفته‌ها، سایکوپث‌ها و اجتماع ستیزها دچار مشکلی به نام اختلال نقص همدلی هستند، یعنی مثل بقیه حس همدلی ندارند.

 

دروغ گفتن

بعضی از افراد انگار به طور بیمارگونه‌ای دروغگو هستند

 

برای خود شیفته‌ها واقعیت اهمیتی ندارد 

وقتی اهمیتی به دیگران ندهید و به آنها توجهی نداشته باشید، دروغ گفتن هم مسئله‌ی خاصی به نظرتان نخواهد رسید. نقص همدلی به معنی کمبود یا نقص وجدان یا احساس درونی است که قبول و درک مفهوم آن برای خیلی‌ها سخت است.

 

اورلف می‌گوید: دروغگوها از گفتن دروغ مانند ما ناراحت یا دچار عذاب وجدان نمی‌شوند. بسیاری از افراد وارد رابطه‌ با دروغگوهای مرضی می‌شوند و نمی‌توانند درک کنند چرا آنها دروغ می‌گویند، زیرا سعی می‌کنند این افراد را با استانداردهای معمولی بسنجند و طبق معیارهای پذیرفته شده‌ی معمول در مورد همدل بودن آنها را ارزیابی می‌کنند.

 

اما دروغگوهای مرضی در این قالب‌ها نمی‌گنجند، آنها حتی این را قبول ندارند که نصف عمر خود را در حال دروغ گفتن هستند، زیرا نسبت به آن درک و وجدان ندارند. اورلف می‌گوید، این افراد عقیده دارند بیشتر اوقات واقعیت را می‌گویند، و معمولا خود ِ حقیقت، موضوع اصلی نیست، بلکه آنها می‌خواهند روی کسی قدرت و تسلط داشته باشند.

 

این حالت برای آدمهای بسیار حساس واقعا خطرناک است، زیرا خود شیفته‌ها را جذب خود می‌کنند. آدمهای حساس وقتی می‌بینند کسی دروغ می‌گوید، سعی می‌کنند علت را پیدا کنند یا خودشان را سرزنش می‌کنند.

 

یک رابطه زمانی سالم و قدرتمند است که شما بتوانید حقیقت را به همدیگر بگویید و به یکدیگر اعتماد کنید و خودتان باشید، در حالیکه دروغگوهای مرضی اصلا قابل اعتماد نیستند. شما نمی‌توانید زندگی خود را با آنها جور کنید و مسئولیت و تعهدی بر دوش‌شان بگذارید. کسی که درغگویی بیمارگونه دارد نمی‌گوید: بابت کاری که کردم معذرت می‌خواهم، بلکه می‌گوید: تقصی خودت است!

 

تنها راه فرار از نفوذ یک دروغگوی مرضی این است که اعتماد بنفس داشته باشید و بگویید: نه این تقصیر من نیست، به نظر من چیزی که می‌گویی واقعیت ندارد، بنابراین نمی‌توانم به تو اعتماد کنم.

 

متاسفانه خیلی از افراد معمولا به خودشان شک می‌کنند، زیرا دروغ می‌تواند گنگ و مبهم باشد؛ شاید با یک دورغ سفید کوچک شروع شود (دروغی که برای آسیب به دیگران گفته نمی‌شود) و چند ماه بعد با تلنباری از ابهام و آشفتگی روبرو شوید زیرا دروغ‌ها بهم گره خورده و کلافی سردرگم و پر از تناقض به وجود آمده است.

 

اگر کسی دروغ می‌گوید سعی نکنید توجیهی برایش پیدا کنید. دروغ، دروغ است! اگر دروغ کسی را با او مطرح کردید و به شما گفت که تقصیر خودتان است یا اشتباه می‌کنید و این اتفاق نیفتاده، فقط بدانید که ماجرای بسیار نادرستی در جریان است.

 

دروغگوهای مرضی لزوما آدمهای بدی نیستند 

اگر آدمی هستید که وسوسه‌ی دروغ گفتن دارید، ترک این عادت واقعا کار سختی است زیرا این حس وحشتناک را در درون خود دارید و مجبورید همین الان به دغدغه‌تان برسید. برای همین هر وقت وسوسه می‌شوید، آن را به زبان می‌آورید. معنی‌اش این نیست که شما لزوما دروغگویید، بلکه توقف دروغگویی برای‌تان کمی سخت‌تر است، سخت‌تر از کسی که بیشتر فکر می‌کند.

 

دروغگویی مرضی و خود شیفتگی، یکسان نیستند بلکه فقط گاهی با هم همراه می‌شوند. در سایر موارد، دروغگوهای مرضی فقط ممکن است توانایی ترک دروغ گفتن را نداشته باشند. این افراد نیاز دارند یاد بگیرند وسوسه و تمایل خود را کنترل کنند. دروغ این افراد لزوما ریشه‌ی بدی ندارد.

 

به گفته‌ی دانشمندان دروغگویی مرضی بیشتر به عملکرد مغز این افراد برمی‌گردد که باعث می‌شود سخت‌تر بتوانند تاثیر دروغ بر دیگران را بفهمند.



:: برچسب‌ها: دروغ ، دماوند ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: